بینا

نوشته‌های گاه و بیگاه امیررضا بینا

بینا

نوشته‌های گاه و بیگاه امیررضا بینا

شهر آیینه‌های قُر مانده،

شهر افکار فولکلور مانده،

عمق آرامش بم بلمش

در تن تنگه‌ی تِنور مانده.

مستی از قصه‌ها گریخته است.

داستان‌هاش نیم‌خور مانده.

استکان‌های خالی‌اش پیداست،

چندتا استکان پر مانده؟

چند بازیگر جدید هنوز

پشت آرامش دکور مانده؟

قبل از این چند بغض مشت شده،

چند هکتار لند و غُر مانده؟

طاقت خار طاق شد، اما

قدری از طاقت شتر مانده

همچنان هر دو سوی این سیلان

در میان‌بر میانه‌بر مانده

خون خورشید سایه‌ها را شست،

توی چشمانت آب کُر مانده؟

یا سکوتت مهیبِ مهبانگی‌ست

توی آیینه‌های قُر مانده؟

اااااااا اااااااا اااااااا اااااااا اااااااا

عاقبت بر غرور تهران هم

رد محتومی از ترور مانده…

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۶/۰۳/۱۹
امیررضا بینا

شعر

متروشعر

نظرات  (۱)

چه قد نسبت به بداهه بودنش و سخت بودن قافیش خوب دراومده
پاسخ:
آره بد نشده، ولی به نظرم یه کم مغلق و پیچیده از آب دراومده.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی