بینا

نوشته‌های گاه و بیگاه امیررضا بینا

بینا

نوشته‌های گاه و بیگاه امیررضا بینا

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «متروشعر» ثبت شده است

شهر آیینه‌های قُر مانده،

شهر افکار فولکلور مانده،

عمق آرامش بم بلمش

در تن تنگه‌ی تِنور مانده.

مستی از قصه‌ها گریخته است.

داستان‌هاش نیم‌خور مانده.

استکان‌های خالی‌اش پیداست،

چندتا استکان پر مانده؟

چند بازیگر جدید هنوز

پشت آرامش دکور مانده؟

قبل از این چند بغض مشت شده،

چند هکتار لند و غُر مانده؟

طاقت خار طاق شد، اما

قدری از طاقت شتر مانده

همچنان هر دو سوی این سیلان

در میان‌بر میانه‌بر مانده

خون خورشید سایه‌ها را شست،

توی چشمانت آب کُر مانده؟

یا سکوتت مهیبِ مهبانگی‌ست

توی آیینه‌های قُر مانده؟

اااااااا اااااااا اااااااا اااااااا اااااااا

عاقبت بر غرور تهران هم

رد محتومی از ترور مانده…

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۳۱
امیررضا بینا

از دو سه هفته پیش چند تا از شاگردامو که خیلی از کمی وقت و فرصت شکایت می‌کردن، دعوت کردم به تمرین شعرهای یک‌ساعته. خودم به عنوان آدمی که هفت روز هفته کار می‌کنم، فرصت زیادی ندارم اما این زمان اندکو تو روزای فرد پیدا کردم که با مترو باید برم سر کار. از این به بعد سعی می‌کنم اگه فرصتشو پیدا کردم، اینجا با تگ #متروشعر منتشرشون کنم؛


مثل آیینه‌های قاجاری

طعم یک بغض تازه را داری؛

بغض مردی که درد خواهد برد٬

بغض مردی دچار ناچاری.

بغض گاهی شرور و شیرین است

مثل خرما پس از عزاداری.

عاقبت بغض، مرگ محتومی‌ست

از تن گرم ماجرا جاری،

و من اندیشه‌های مغشوشِ

کودکی غرق در طلاکاری

که به پایان خویش زل زده‌است

توی آیینه‌های قاجاری…



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ ارديبهشت ۹۶ ، ۲۰:۲۴
امیررضا بینا